سامیارسامیار، تا این لحظه: 9 سال و 19 روز سن داره
مامان سمیرامامان سمیرا، تا این لحظه: 36 سال و 1 روز سن داره
بابا سعیدبابا سعید، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
عقدمونعقدمون، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره
عروسیمونعروسیمون، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

غزل قریب زندگیم

عکس سونوگرافی

سلام کدو سبز من... این عکس سونوگرافی 11 هفتگیته که دکتر هاشم اوغلی انجام داد...اون موقع لیمو ترش مامان بودی... من و بابایی و مامانی باهم رفته بودیم ...مامانی خیلی ذوق کرده بود چون اولین نوه شو میدید...بابایی میخواست بدونه تو دخملی یا پسمل...دکتر گفت هنوز زوده.. اندازه یه بند انگشته..اما بند انگشتی من همه چی داشت صورت.. چشم ..دماغ ..دهن..دست *جفتم قدامی نسبتا تحتانی بود یعنی پایین بود باید مواظب میبودم تا ماه های بعد بره بالا...طول سرویکس هم 45 بود(نباید زیر 30 باشه)..ntهم که قبلا گفته بودم 1.7بود(باید زیر 2باشه)... کلا خوب بود دیگه ...
26 آبان 1393

غربال گری سه ماه اول

دیروز نوبت داشتم.دکتر قلب و ضربان قلب سیب زمینی مو (شروع هفته هجدم و کنجد جون که سیب زمینی مامان شده الان) چک کرد و گفت خوبه همه چیز ولی واسه شنیدن صداش هنوز زوده. . معمولا از هفته چهاردهم تا بیستم میشه صدای قلب جنین رو شنید. و من باید هنوز منتظر باشم . چون نتیجه غربال گری سه ماه اولم(هفته 11 تا 14) منفی بود دکتر گفت اگه دوست داری غربال گری دوم (هفته 15 تا 20)رو بنویسم منم گفتم باشه کار از محکم کاری عیب نمیکنه. تو غربال گری اول دو تا نمودار هست که احتمال سندروم داون و تریزومی(یه کروموزوم اضافه) رو نشون میده که ریسکش باید پایین یا منفی باشه. البته اگه ریسکش بالا یا مثبت هم باشه دلیل نمیشه و باید آزمایش های بعدی رو انجام داد. NT(ما...
18 آبان 1393

دخترخاله های حسود!!!

من و دختر خالم تو یه سال به فاصله یک ماه عقد کردیم یعنی تا دید من شوهر کردم اونم شوهر کرد... تو یک سال  عروسی کردیم یعنی تا دیدم اون عروسی کرد منم عروسی کردم ... بعد تو یه سال به فاصله یک ماه باردار شدیم...یعنی تا دید من باردارم اونم باردار شد الانم من چهار ماهم تموم شده اونم تقریبا سه ماهشه!  حسودددااااااا ما دو _ یک جلوییم! ...
11 آبان 1393

خوردن جیگر ممنوع!

جیگر مامان خوردن جیگر برات ضرر داره! نمیدونستم!! چون همیشه اطرافیان میگفتن چون اهن داره خوبه ولیییییییییی بخاطر این جگر محل دفع سموم هستش و از همه مهم تر بخاطر نوعی ویتامین رتینول(یه نوع از ویتامین A) که باعث سقط جنین میشه نباید خورد... خوب شد من یه بار بیشتر نخوردم! ...
10 آبان 1393

بارداری : هفته به هفته

وقتی 5-6 هفته بودم متوجه بارداریم شدم . از اون به بعد هر هفته  سایت koodakan.akairan.comسر میزنم. توش وضعیت جنین و مادر رو تو هر هفته توضیح میده. نی نی منم هر هفته یه اسم جدید داره... تو شش هفتگی کنجد بود بعد شد لوبیا بعدش انجیر... الانم تو هفده هفدهم هستم نی نی شده پیاز مامان!! هفته بعد باید برم دکتر.. ببینم پیازم پسمله یا دخمل   ...
10 آبان 1393

روزی که فهمیدم مامان شدم...

28 مرداد 93 بود که نوبت دکتر داشتم پیش دکتر زهرابصیرت. اون روز بود که فهمیدم یه فرشته ی کوچولو اندازه یه کنجد تو راه دارم... شوکه شدم چون به این زودی نمی خواستم نی نی بیارم.من و بابایی تازه 5ماه بود عروسی کرده بودیم... دکتر بهم تبریک گفت... می گفت باید خوشحال باشی اما من می گفتم نمی خوام و نزدیک بود گریه کنم! به بابایی که گفتم بابایی باور نمی کرد اونم شوکه شده بود... تازه بعد از دو روز از شوک در اومد و خوشحال شد! اما من همچنان ناراحت بودم...ولی هرچی که جلوتر رفتم کنجد ناخواسته ی من خواستنی تر شد! خودشو یواش یواش و موش موشکی تو دل مامانی جا کرد! عزیزم ...
10 آبان 1393

شروع خاطره نویسی

امروزشنبه  10 آبان 93 هست. از امروز تصمیم گرفتم برای کنجد کوچولوم که الان اندازه یه پیاز گندست دفترچه خاطرات درست کنم.قبلا می خواستم این کارو انجام بدم ولی تردید داشتم.... ولی الان دیگه تصمیمم قطعیه سلام کوچولوی مامان عزیزم دوست دارم(این جمله رو اولین باره که بهت می گم) ...
10 آبان 1393
1